وب رمان
دانلود رمان عروس بلگراد pdf |اثر اکرم حسین زاده
  • نام: عروس بلگراد
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده: اکرم حسین زاده
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 3103

دانلود رمان عروس بلگراد pdf |اثر اکرم حسین زاده

 

اسم رمان : عروس بلگراد

نویسنده : اکرم حسین زاده

ژانر : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : 3103

سی سال پیش خسروخان ثنارو از سر سفره عقد میدزده و بالاجبار به عقد خودش درمیاره ثنا بعد از چند سال خودکشی میکنه و شایعات زیادی از مرگ ثنا در منطقه پیچیده
خسرو خان الان فرزندان و نوه های زیادی داره تنها یادگارش از ثنا نوه ای هست بنام روجا
باورود شخص تازه واردی به آن شهر و دیار که ادعای مالکیت سی درصد از اموال خسرو خان رو داره رازهایی از گذشته برملا میشه و تنها شرط عجیب این شخص برای گذشتن از اون سی درصد و سود سالیانش مورد قبول خسرو خان نیست بطوری که شخص تازه وارد ما اقا رادمان مجبور میشه راه های دیگه ای برای رسیدن به خواستش پیدا کنه از جمله دزدیدن روجا….

خلاصه رمان :

پر از شور بود، پر از عشق. در لباس سفید
می درخشید. نگاهش سمت دامادش رفت و خندید. برای
راضی کردن خانواده زیادی جنگیده بود و برایش
اهمیتی نداشت، جمع شان بیست نفر هم نمی شد. حتی
اهمیتی نداشت قرار است برود جایی دور… خیلی
دور…
نگاهش را از لبخند روی لب مرد تا دستش کشید و
دلش برای ده دقیقه بعد رفت.
مهلقا جلو کشید و در حال پاک کردن اشکش گفت:
– عاقد اومد… هنوز رو حرف تی؟
چشمانش برق زد.
– تا لحظه ی آخر عمرم.
چشمان مهلقا روی هم نشست و آهی کشید. رو به داماد
گفت:
– تو رو خدا قول بده مراقبش می شی.
لب مرد به تبسم کمرنگی تکان خورد.
– قول می دم.
صدای مردی آمد:
– یا الله!
آب دهانش را قورت داد و لبخندش بیشتر رنگ
گرفت. آدم صبوری کردن نبود. کمی سرش را سمت
مرد کنارش کشید و لب زد:
– عاشقتم!
مرد خندید.
– دختر عجول، صبر کن حداقل عقد خونده بشه!
لبان رژ خوردهاش بیشتر کش آمد.
– خونده بشه یا نشه، عاشقتم.
مرد سرش را پایین انداخت آهسته لب زد:
– خدا آخر و عاقبت مون رو با تو ختم به خیر کنه.
دخترک ریز خندید و گفت:
– نوچ چرا این عاقده تا برسه صندلی نیم ساعت
طولش می ده.
مرد عاقد با حرکت اسلوموشنی که از سن هفتاد
سالهاش بعید نبود، دفترش را باز کرد و خواند. یکی
در گوشش گفت:
– اولین بار جواب ندی ها!
چشمانش می خندید و یکی فرستادش برود گل بچیند.
گوشش باز به عاقد بود و حواسش به گلابی که باید
بگیرد. نفس پری کشید و منتظر بار سوم ماند.
عاقد بسملاهش را گفته بود که…
صدای شلیک آمد…
و صدای لگدی که به در خورد. چند مرد داخل کلبه
ریختند، کلبه ای که بیش از بیست نفر جا نداشت. یکی
بلند گفت:
– کی جرئت کرده عروس منو بنشونه مقابل عاقد.
جمع به هم ریخت و رنگ از روی عاقد پرید. مردی
با قد و هیکل بلند به سمت عروس حرکت کرد. داماد
سریع مقابلش ایستاد و بدون نگاه کردن به عروس
گفت:

خلاصه کتاب
سی سال پیش خسروخان ثنارو از سر سفره عقد میدزده و بالاجبار به عقد خودش درمیاره ثنا بعد از چند سال خودکشی میکنه و شایعات زیادی از مرگ ثنا در منطقه پیچیدهخسرو خان الان فرزندان و نوه های زیادی داره تنها یادگارش از ثنا نوه ای هست بنام روجاباورود شخص تازه واردی به آن شهر و دیار که ادعای مالکیت سی درصد از اموال خسرو خان رو داره رازهایی از گذشته برملا میشه و تنها شرط عجیب این شخص برای گذشتن از اون سی درصد و سود سالیانش مورد قبول خسرو خان نیست بطوری که شخص تازه وارد ما اقا رادمان مجبور میشه راه های دیگه ای برای رسیدن به خواستش پیدا کنه از جمله دزدیدن روجا....
خرید کتاب
50,000 تومان
https://webroman.ir/?p=6686
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!