وب رمان
رمان ساعت تلخ شنی pdf

اطلاعات

رمان ساعت تلخ شنی pdf

خلاصه :

صدای پیاپی زنگ و دستی

که همزمان روی در می کوبید،

چرتم را پاره کرد

و چشمان گشاد شده ام را سمت در کشاند.

با قلبی ترسیده و پر تپش وسط اتاق نشستم.

صدای کوبیدن در که محکم تر از قبل بلند شد،

نفهمیدم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم

و ترسیده مامان را که وسط هال ایستاده بود نگاه کردم.

هاج و واج و لرز کنان چادرش را از روی

چوب لباسی نزدیک

در کشید و گفت:

-نمیدونم وال. هر کیه بد جور هول و ول افتاده به جونش

انگار، در رو از جا کند!

-بابا کو؟

در هال را باز کرد و بیرون رفت.

https://webroman.ir/?p=1623
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!