وب رمان
رمان تتو کنیز خان pdf

اطلاعات

رمان تتو کنیز خان pdf

نام : رمان تتو کنیز خان pdf

نویسنده : نگار_ب

ژانر : عاشقانه _خونبس _ معمایی

خلاصه :

بعد از خورد کردن گوجه‌ها، روغنی رو که از قبل آتاش از کابینت بیرون کشیده بود رو برداشتم و همین که می‌خواستم تو ماهیتابه بریزم گفت: «زیاد نریز.» تای ابروم رو بالا انداختم. – چرا؟! روغن رو از دستم گرفت. – چون زیادش برات خوب نیست. لبخند محوی زدم و گفتم: «باشه.» اینکه اینطوری بهم اهمیت می‌داد خوشحالم می‌کرد. و گناه اینکه بهم گفته بود کنیز خان تا حدی شسته می‌شد. – توی فرانسه با اون زن آشنا شدی؟! گوجه‌ها رو توی ماهیتابه ریخت و بعد دستش از حرکت ایستاد.

از خودم هم انتظار نداشتم اینقدر یهویی در موردش حرف بزنم اما انگار داشت مثل خوره مغزم رو می‌خورد که حالا ناخودآگاه از دهنم در رفته بود. ازش توقع نداشتم که جواب بده اما در کمال ناباوری گفت: «آره.» صحبت کردن در موردش واقعا سخت بود ولی خب باید از یک جایی شروع می‌شد. – پس اون زن یک خارجیه. با صدای ضعیفی گفت: «بود. یک زن خارجی بود‌.» آب دهنم رو بلعیدم و به پیشخون آشپزخونه تکیه کردم. – چطور از دستش دادی؟! با قاشق گوجه‌ها رو بهم زد. – نمک رو از کابینت بالای سرت بده.

لبم رو با زبون تر کردم و نمکدون رو از کابینت بیرون کشیدم و به دستش دادم. می‌خواست از گفتنش طفره بره؟ یا شاید گفتنش اذیتش می‌کرد. مخصوصا حالا که شب سخت و تاثیرگذاری رو پشت سر گذاشته بودیم. شاید بهتر بود به گفتنش اصرار نمی‌کردم. – فلفل هم بزن. سری تکون داد و به گوجه‌ها فلفل پاشید. دوباره جو سنگینی بینمون حاکم شده بود. ای کاش نمی‌پرسیدم انگار وقتش نبود. اما اون زن هم هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شد. دو تا تخم‌مرغ از یخچال بیرون کشید و سوالی رو که توی ذهنم پیش اومده بود پرسیدم…

https://webroman.ir/?p=1525
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!