اطلاعاترمان دُر pdfرمان در pdfنویسنده: مریم_پیروندژانر: عاشقانهخلاصه:مامان با گریه به طرفم اومد و دستمال کاغذی رو زیر بینیش کشید و گفت:– مگه نگفته راضی شده یه روز در هفته پناهو بیاریم پیش خودمون؟ خب پس چرا بابات رفت بچهرو نداد بهش؟ گفت… گفت پشبمون شده زیرِ قول و قرارش زده.– بابا کجاست؟مامان با بغض و گریه دستش رو تکون ...