اسم رمان : پاسار
نویسنده : الف کلانتری
ژانر : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : 2391
امیرحسین عزیزکرده فامیل و مخصوصا مادربزرگشه ولی رابطه خوبی با پدر، مادر و پدربزرگش نداره چون بخاطر اوناکودکی غم انگیز و سختی رو پشت سر گذاشته.. حالا که بزرگ شده و با تلاش خودش به چیزهایی که خواسته رسیده، با ورود ابوذر و پسرش ساعدی، رازهایی از گذشته خانواده اش افشا میشه که……
خلاصه رمان :
کلید انداخت و وارد خانه شد. چیزی جز ظلمات به
استقبالش نیامد. کم حوصله تر از آنی بود که بعد از
ساعت ها پشت فرمان نشستن، دست روی دیوار
بکشد و کلید برق را بزند. همین تاریکی بهتر بود.
چمدان کوچک سفریاش را همان کنار در گذاشت و
کفشهایش را به حال خود رهاکرد. با کمی پلک زدن،
متوجه شد مهمان دارد.
راه کج کرد سمت سرویس و دست و رویی شست و
حین خشک کردن صورتش، رسی به آشپزخانه زد و
ناگزیر، چراغی روشن کرد. روی سینک پر بود از
ظرف نشسته و قوطی ها و بطریها.
حوله را روی پشت صندلی گذاشت و سراغ سینک
رفت. بطریهای خالی از نوشابه را داخل سطل
انداخت و با بدخلقی سراغ شستن ظرف ها رفت.
هنوز ذهنش درگیر بود و با هر تکه ظرفی که کف میزد
لحظه ای پلک روی هم می فشرد و باز به کارش ادامه
میداد اما نشد، نتوانست ظرفها را بشورد،
همانطور کف خورده روی سینک رهایشان کرد و
دستهایش را آبکشید.