اطلاعاترمان بی قرار قلبم pdfنام رمان : رمان بی قرار قلبم pdfژانر : عاشقانه طنزنویسنده : Azidanخلاصه :آندریا دختری دورگه به همراه دوست پسرش به جنگل میروند. در آنجا گم میشود و پاهایش به یک تله گیر میکند و کارن که دکتر است از تله نجاتش میدهد. این آخرین دیدارشان نیست؛ بعدها آندریا که پرستار است به بخش همان ...
اطلاعاترمان نفرت پیچیده pdfاسم رمان نفرت پیچیده pdfانا هوانگترجمه بوک یوفوریاژانر عاشقانه هیجانی مدرنمن ازش متنفرم . ولی تقریبا به همون اندازه میخوامش.جاش چن زرق و برق دار، مغرور و سریع و درحال تبدیل شدن به یه دکتر داغ، هیچوقت زنی نتونست منو جذب کنه که تا الان ملاقات نکرده باشم – به جز جولزف**شاهزاده امبروز.مو قرمزی خوشگل من ...
اطلاعاترمان تاوان یک گناه pdfنام رمان : رمان تاوان یک گناه pdfژانر : عاشقانهنویسنده : تاراخلاصه :شعله که در گذشته با یک باند خلافکار همکاری میکرده و جرمهای زیادی را مرتکب شده، در یک تعقیب و گریز با پلیس تصادف میکند و حافظهی خود را از دست میدهد. اما او به شدت کنجکاو است تا در رابطه با گذشتهی خود ...
اطلاعاتکتاب خردم کن pdf کتاب خردم کن pdfخردم کن جلد اولویرانم کن جلد اول و نیمکشفم کن جلد دوممترجم شبنم سعادتنویسنده : طاهره_مافیخلاصه :هیچکس نمیداند چرا تماس دست جولیت مرگبار است، اما «سازمان» برایش نقشههایی دارد. نقشههایی تا او را مثل سلاحی به کار گیرد. اما جولیت هم نقشههای خودش را دارد. پس از یک عمر اسارت، سرانجام برای اولینبار ...
اطلاعاترمان غرور و آبرو pdfرمان غرور و ابرو pdfنویسنده : لیانا_دیاکوژانر : عاشقانه_مافیاییخلاصه:صدای بسته شدن درب چوبی میاد، پدر روحانی طبق عادت همیشه در سکوت کامل و با آرامش تو کابین کوچک بغلی میشینه و منتظر میمونه که شروع کنم. دستم رو روی صلیبی که از گردنم آویزونه میذارم و در حالی که قلبم مثل اسفنجی آب گرفته سنگین ...
اطلاعاترمان میراث هوس pdfرمان میراث هوس pdfنویسنده : مهین_عبدیژانر : عاشقانهخلاصه:تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینههای برجسته و عضلانیِ مردانهاش قلاب شد.انگشتانم سینههایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم!بازی را شروع کرده بودم!خیلی وقت پیش!از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…!باورش نداشتم این حقیقت ...
اطلاعاترمان نوشیکا pdfرمان نوشیکا pdfنویسنده : نشاء_حسنوندژانر : عاشقانهخلاصه:– امروز بار جدید سفارش دادم، حولوحوش ساعت ۱۱ میرسه در مغازه. یاسر حواست جمع باشه بار ابریشمه، کم و کاستی پیش نیاد… آره خودمم هستم، تا نیم ساعت دیگه برمیگردم، فقط اگه زودتر از من اومدن تو حواست باشه.پیچید تا پلههای حجرهی حاج صابر رو بالا برود که با دیدن ...
اطلاعاترمان محترم pdfرمان محترم pdfنویسنده : بهیه_پیغمبریژانر : عاشقانهخلاصه:اوآخر شهریور بود ، ماهی که هواي دم کرده و شرجی گیلان رو به خنکیرفته و شالیزارها خالی از ساقه هاي پر برکت برنج ، محل چراي گاوهاي پر شیرمی شوند.باد می وزید و بوي خوش دریا را ، از دوردستها با خود می آورد آفتاب بیرمقی که هر لحظه در ...